مطالبی ارزنده از دوست بزرگوارم
دکتر رضا مرادی غیاث ابادی
پرسشهاي خانم ساناي گرامي (در پيامهاي چارشنبهسوري) و نيز برنامه نظرخواهي تفرقهانگيز وبسايت بيبيسي به نام
چهارشنبهسوري در جمهوري آذرآبادگان، مرا برآن داشت تا چند خطي در اين باره قلمي كنم.
وبسايت بيبيسي، مانند هميشه كوشيده است تا به بهانه پرداختن به جشن چارشنبهسوري، مانند هميشه به ايجاد و گسترش دعواي قومي در ايران دامن زند. خوانندگان آن نوشتار، به خوبي درمييابند كه مضمون آن، بجاي پرداختن به عنوان انتخابشده كه همانا چارشنبهسوري باشد، به مضاميني تفرقهافكنانه در ميان مردمان ايراني پرداخته است و همراه با آن به طرح يك نظرسنجي پرداخته و از همه مردم براي بيان ديدگاههاي خود استقبال كرده است. در واقع به بهانه يك نظرسنجي پيرامون چارشنبهسوري، عملاً به گسترش تفرقه و جدايي در ميان ايرانيان پرداخته است و آنرا دامن ميزند. از سوي ديگر نام مجعول «آذرآبادگان» كه براي آن كشور انتخاب شده، خود شيوهاي ديگر براي ايجاد دعواهاي قومي در آينده است. بهرهگيري از نامهاي مجعول، شيوه ديرينه و شناختهشده بيبيسي و كشور متبوع آن بوده و نمونههاي ديگر آن (همانند تغيير نام خليج فارس) را خوانندگان بياد دارند.
اين روش بيبيسي براي خوانندگان و شنوندگان تيزنگر آن ناشناخته نيست. هنوز زمان زيادي از ايجاد يك درگيري در ميان مردمان خوزستان بر سر نام اروندرود نميگذرد. فتنهاي كه آنهم بدست بيبيسي و گفتگوهايي با «صاحبنظران» و نظرخواهي از مردم انجام شده بود و از اين نمونهها فراوان است.
هر چند شماري از همميهنان ما متوجه برنامه و اهداف مشخص بيبيسي در تفرقهافكني در ميان ايرانيان نميشوند و به اين آتشبياران ياري ميرسانند؛ اما نگارنده بر اين باور است كه چنين نقشههايي هرگز در ايران پا نميگيرد و همبستگي شكوهمند و ديرينه مردمان ايراني، هرگز با چنين توطئههاي زيركانهاي، خدشهدار نميشود.
ايرانيان در گذر هزاران سال ثابت كردهاند كه بيشتر از ديگران، تحمل اقوام و اديان و باورهاي گوناگون را داشتهاند و دارند. همميهنان ما ميدانند كه در بسياري از شهرهاي ايرانزمين، همچون اصفهان، اروميه، اراك و يزد، از ديرباز مسلمانان و مسيحيان و زرتشتيان و كليميان و يارسان و اسماعيليان و خرمدينان و اماميان و بسياري ديگر، هزاران سال با آشتي و تفاهم متقابل با يكديگر زندگي كردهاند و هيچگاه در ميان آنان نسلكشي و قتل و غارت پيش نيامده است.
كدام كس ديده و شنيده است كه در ايران منازعات خونباري همانند آنچه در آلمان، در روسيه، در هند، در اسرائيل و در بوسني روي داد؛ براه افتاده باشد؟ خشونت و درگيري كه سهل است؛ مردمان ما از هر قوم و ديني كه باشند، حتي در برگزاري آيينهاي اجتماعي و ديني با يكديگر ياري و همزيستي دارند. همه ايرانيان ديدهاند و ميدانند كه مسلمانان همراه با يهوديان به زيارت دانيال ميشتابند، مسيحيان همراه با شيعيان در سوگواري حسين سينه ميزنند، و زرتشتيان در كليساي مسيحيان، باورداشتهاي آنان را گرامي ميدارند و بسياري از اديان در آتشكده زرتشتيان به نيايش مينشينند. ما در شادي و غم و محنت، هميشه در كنار هم بودهايم.
چه كسي ميتواند بين اقوامي جدايي ايجاد كند كه حتي به هنگام ازدواج (برخلاف بسياري ملتهاي ديگر) مناسبات و وابستگيهاي قوميتي را در نظر نميگيرند و از همين روي در هر خانداني، از ترك و كرد و لر و گيلك وجود دارد. مگر ميتوان در ميان ايرانيان، به دنبال رگ و ريشه و خون نژادي جستجو كرد؟ مگر اقوام ايراني همچو نژادپرستان، براي خود تابوها و هنجارهاي خاص قبيلهاي داشتهاند؟
اما از سوي ديگر، بيگانگان سلطهجو و فرمانروايان تماميتخواه، همواره كوشيدهاند به هر شيوه ممكن و براي افزايش قدرت سلطه و فرمانروايي خود، در ميان مردمان ايراني بهانههاي گوناگوني را رواج دهند تا موجب جدايي و تفرقه آنان شوند و همزيستي شكوهمند و غرورآفرين آنان را خدشهدار كنند. ايرانيان نيز در گذر تاريخ پرآشوب خود آموختهاند كه همواره در برابر هر عاملي كه بخواهد پيكر يكپارچه و تنومند و يگانه آنان را پارهپاره كند، بيشتر از گذشته ايستادگي كنند و بر همبستگي خود پاي بفشارند، كه اگر چنين نبود، امروزه ايراني هم نبود. ايران هميشه هست و خواهد بود، چرا كه «يك پيكر يگانه» است.
دوستان گرامي، اين صفحه را همراه با ديدگاههاي خود براي ديگر دوستان و نيز براي بيبيسي بفرستيد