این دنیای مجازی و انترنت موجود غریبی است .جلل خالق .یکی از انور دنیا با اینور دنیا مینشیند پای کامپیوتر
یکی اینور و یکی انور هی میکنند با هم مکاتبه و مصاحبه ؟! چیز غریبی است ؟! در این بریز و بپاش انترنتی .موجودات جدید الخلقه ای نیز با بهره گیری از این دنیا پا به عرصه ظهور گذاشتن به نام مسنجر یا همان پیغام رسان فوری از انجا که ما ملت اصولا اهل مکاشفه و پیدا کردن چیزهای جدید و نو ظهور هستیم .شدیم جزو اولین کاشفهای این فرقه نوظهور .عده ای از جوانان شدند استاد علوم یاهو وفرقه مورد بحث وروم روم سازی چت وچت بازی . اطاقکهای بسیاری ساخته شد البته نه مانند اطاقکهای ساخته شده در قلعه حسن خان.این یکی فرق میکرد یکی بود سکس طهران و یکی بود عشق طهران یکی بود +18 سال ویکی بود چه وچه و همه اش هم یا پسوند عشق داشت و یا پسوند سکس ..بگزیم جناب اقای یاهو هم بعد از مدتی در همه انها را تخته کرد و بساتشان را جمع کرد. جمعی از جوان اهل مکاشفه بیکار ننشستند و به دنبال کشفی جدید روانه گوشه دیگری در این دنیای مجازی شدند . ودرپی مکاشفات جدید رسیدند به جزایر مختلفی من جمله جزیره ام اس ان و پال تاک وغیره وذالک که گویا اب هوای جزیره پال تاک به مذاق ملت کاشف خوش امد و شدند پال تاک نشین چه بسا بعد از مدتی در یافتند گویا این جزیره توسط عده ای از هم زبانان و هم نژادان دور از وطن قبلا کشف شده و اطاقکهای جدیدی که شباهت به ان چیزی که تا بحال اینان ساخته بودند نداشت ..القصه نام های گوناگونی بر روی این اطاقکها نام نهاده بودند که نه شباهت به اطاقکهای قلعه حسن خان داشت ونه به یاهو حسن خان .نامهای همه بر گرفته از نام وطن ..ایران ازاد و ایران را ازاد میکنیم وحزب حسنقلی و یارانش و حزب جعفر قلی و دوستانش و
بگذریم از چند اطاقک نصفه و نیمه فرهنگی که کاری با انها نداریم
داستان
راوی : حسن قلی را بود یک اطاق گفت به یارانش چه کنیم و چه نام نهیم بر این اطاق گفتندش یارانش ای ریس ای ادمین نامی گذار شایسته. حسن قلی تاملی کرد گفت : القصه نامی نهم شایسته.. من بعد شد اطاق حسن قلی و یاران شایسته ..
حسن قلی را بود سوادی ازقدیم.. که گویا نام نهادند سواد قدیم مکتب و منبر چیزی شبیه این
یکی را حسن خان .کردش زه یاران قدیم.. هوچی و پاچه خوار مواجب بگیر...
یکی را برد بالای طاق. چیزکی داد به دستش گفت: بخوان ... عرعری کن یا نشد واق واق
ما زنیم دست و کنیم های ها ی . ما شویم معروف با این کارها
راوی : روزها بگذشت و حسن قلی و یاران شایسته شدند معروف و شهره خاص و عام واز هر گروهی و اطاقی دعوت نامه ها بود که سرازیر میشد ..حسن قلی داستان ما اکنون دیگر حسن قلی نبود بلکه شده بود ریس حزب حسنقلی و یارانش برای نجات ایران و تمامی کوشش و سعی خودش را میکرد تا از ان جزیره به دوستان و یاران خودش که اخراجیان سلسله یاهو حسن خان بودند راه ازادی و رسیدن به دمکراسی را نشان بدهد ..حسن قلی قصه ما شده بود یک سیاست مدار بزرگ در این جزیره . دفتر و دستک و پاچه خوار و کاتب و غیره و ذالک .حال .
.
یکی بدو گفت حسن خان من ای ریس حزب ایران من
چگونه ما کنیم ایران را رها ما که داریم سوادی از قدیم
ما ندانیم چیزی از علم جدید ما همه پیر مردان اهل قدیم
حسن خان بدو گفت نالان نباش ما همه پیرو مکتب عر عریم
زه اندیشه تمامازه یک گوهریم . چپ و راست. ما همه عنتریم
یکی را باز بریم بالای طاق. کنیم اش رهبر واق واق
ملت بیچاره هم عر عر کنند گر نشد واق واقی می کنند
توضیح : صرفا منظور از این نوشته تحلیل فضای موجود در اطاقهای پال تاک بود که به ظاهر در راستای پیشبرد دمکراسی اهدافی را دنبال میکند . وقصد نگارنده توهین به گروه خاص و مشخصی نبوده ..ومو ضوع صرفا طنز میباشد ..